پیمایش آبشار نیاکان به دورک
آبشار نیاکان یا سورنگان، در نزدیکی روستای نیاکان در شهرستان کوهرنگ و استان چهارمحال و بختیاری واقع است. از روستای نیاکان تا آبشار حدود ۵کیلومتر فاصله میباشد که برای رسیدن به آبشار به حدود ۲ تا ۳ ساعت زمان نیاز است. این آبشار با عرض حدود ۲۰ متر و ارتفاع ۱۵ متر بر زمین میریزد و سپس با آبی که از برفهای کوه پیر سلیم سرچشمه میگیرد، همراه شده و رودخانه سورنگان را شکل میدهد.
روستای دورک، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان فریدونشهر در استان اصفهان است. این روستا در دهستان پشتکوه موگویی قرار دارد.
گزارش برنامه:
روز اول
طبق تقویم باشگاه کوهنوردی اژکهن برنامه پیمایش نیاکان در استان چهارمحال و بختیاری تا روستای دورک در پشت کوه فریدونشهر، پس از بررسی و طراحی مسیر برنامه در تاریخ جمعه ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ با یک دستگاه مینی بوس و ۱۴ نفر از همنوردان شروع کردیم، مبدا برنامه ما روستای نیاکان در استان چهارمحال بختیاری بود که پس از رسیدن به روستا و کمی استراحت پیمایش ما به سمت آبشار نیاکان درسعت ۱۰/۳۰ دقیقه شروع شد، به دلیل تعطیلات ابتدای مسیر کمی شلوغ بود و به همین دلیل ما ساعت ۱۲ ظهر به آبشار رسیدیم.
پس از استراحتی کوتاه و گرفتن عکس به مسیر خود ادامه دادیم، بعد از حدود ۲۰ دقیقه پیمایش به یک دشت زیبا رسیدیم، اینجا به یک دو راهی رسیدیم که راه سمت چپ به طرف آبشار شیخ علیخان و ادمه پیمایش در راه سمت راست مسیر ما به سمت دورک می باشد.
با کمی طی به سمت راست دوراهی به یک چشمه زیبا رسیدیم، اینجا دوباره به یک دوراهیرسیدیم که دوراهی سمت چپ به سمت دشت و آبشار شیخ علیخان و روستای سر آقا سید میرود، حرکت ما براساس طراحی مسیرمان، همچنان مستقیم است.
کم کم شیب ها تندتر میشود و ارتفاع می گیریم و البته به هشدارهای عشایر مبنی بر این که برای چادر زدن بالاتر نروید توجه نمیکنیم و با توجه به روزهای بلند باز هم ادامه میدهیم، به آخر دره میرسیم و گردنه مورد نظر که باید تا آنجا صعود کنیم و از آنجا به سمت پشت کوه سرازیر شویم، را مشاهده می کنیم.
از این جا به بعد شیب ها بسیار تند میشود و تصمیم میگیریم که اولین شب مانی را داشته باشیم و بلافاصله شروع به درست کردن جای چادرها میکنیم و شب تقریبا سردی را پشت سر میگذاریم که البته بعد از چندین ساعت پیمایش با کوله های سنگین همه به خواب سنگینی فرو میرویم.
روز دوم
صبح بعد از خوردن صبحانه و جمع کردن چادرها و بررسی میدانی منطقه برای رسیدن به خط الراس و گردنه دو مسیر وجود داشت، مسیر اول که روبروی ما قرار داشت و سرچشمه آب دره ای که در آن قرار داشتیم هم بود، ولی شیب بسیار زیاد به گردنه میرسید و مسیر سمت چپ که منطقی تر ارتفاع میگرفت و دویال داشت که هردو به گردنه ختم می شد ولی یال سمت چپ به دلیل افزایش ارتفاع ملایم تر و داشتن تراورس طولانی تر با توجه به کوله های همراهمون انتخاب شد، هرچند پیمایش بروی این یال با کوله های سنگین نفس گیر بود ولی بالاخره به بالای گردنه رسیدیم.
مسیری که طراحی کرده بودیم بلافاصله وارد دره پشتی میشد و ارتفاع کم میکرد اما برروی خط الراس یک پاکوب خیلی واضح روی و در سمت راست وجود داشت که پس از ارتفاع کم کردن داخل دره می شد که به نطر یک راه عشایری میومد، ولی در آن شرایط ترجیح دادیم ریسک نکنیم و فقط باید به مسیر طراحی شده خود اعتماد کنیم، دره را با سرعت خوبی از روی یخچال هایی که خفته بودند و شیب خطرناک نداشتند به سمت پائین پیمایش کردیم، البته در طول مسیر در دو نقطه نیاز به دقت و احتیاط بیشتری بود، دره را ادامه دادیم تا اینکه صدای آب به گوشمان رسید، دقایقی بعد به یک چشمه بسیار زیبا و پرآب رسیدیم.
در طراحی مسیرمان این چشمه را ثبت و بعد از آن را حدس بر چالشی بودن مسیر زده بودیم که این موضوع هم ایجاد شد و وارد یک مسیر بسیار باریک و ریزشی شدیم، با حمایت یکدیگر واحتیاط زیاد به دشتی که عشایر در آن اسکان داشتند رسدیم که با استقبال گرم یکی از عشایر به نام آقای خدادادی، وارد چادر آنها شدیم و سایه لذت بخش و پذیرایی با دوغ خنک محلی، خستگی را از تن بیرون کردیم.
توضیح اینکه مسیری که ما توی نقشه به عنوان چالش دوم شناسایی کرده بودیم را عشایر به آن سگ نعل کنون میگفتند به معنای این قدر پر شیب و صعب عبور که اگر سگ هم بخواد از اونجا پائین بیاد باید نعلش کنند. پس از خداحافظی با خانواده آقای خدادادی پیمایش را ادامه دادیم لازم به ذکر است که همه مسیر را باید از سمت راست دره ادامه دهیم.بر روی جی پی اس که نگاه میکردیم به چالش سوم ثبت شده در طراحی مسیر نزدیک میشدیم که نمیدانستیم چه شرایطی انتظارمان را میکشد هر چه پائین تر می رفتیم دره تنگ تر و شیب تندتر میشد تا این که به جایی رسیدیم که دیواره ها نزدیک به هم و رودخانه آبشار میشد و تشخیص ما بر روی نقشه درست بود ولی خوشبختانه راه باریکی را عشایر برای عبور دام هایشان ایجاد کرده بودند که باعث شد این مرحله را هم با کمی احتیاط و حمایت به سلامت عبور کنیم و وارد درهای بنام دره رزگه شویم، از تنگ که بیرون میائیم، سمت چپ به دنبال مسیر آب و باز هم از سمت راست دره به سمت دورک پشت کوه مسیر را ادامه میدهیم، به خاطر ارتفاعی که کم کردیم گرما و آفتاب سوزان بیشتر به ما نمود میکند و در بین راه از هر سایه ای برای استراحت و تجدید قوا استفاده میکنیم هر چقدر ارتفاع کم میکنیم پوشش گیاهی بیشتر میشود تا آرام آرام به درختان بلوط و گردو میرسیم. از دور مرتع سبز و زیبایی را مشاهده میکنیم که به نظر یک آبادی میآید در این ابادی دو خانه وجود داشت و زمین های کشاورزی و مقداری باغ میوه
نام اولین ابادی پاتاگا است شب مانی دوم را نرسیده به همین آبادی در یکی از مراتع و در کنار چشمه زلالی هم از کنار رودخانه می جوشید اطراق کردیم ، شب بسیار آرام و زیبایی را در این مکان برایمان رقم خورد.
روز سوم
ساعت 8.30 پس از صبحانه و جمع آوری کمپ حرکتمان را آغاز کردیم و پس از پاتاگا به روستای درزگه رسیدیم و پس از آن به آبادی دادور رسیدیم که با کشک های فوق العاده خوشمزه و آب چشمه از ما پذیرایی کردند.
از این روستا باز هم به طرف آب ارتفاع کم می کردیم تا به یک پل فلزی بر روی رودخانه رسیدیم، یک سه راهی که یک راه همین دره رزگه بود که ما از آن خارج شدیم سمت چپ، آن طرف پل به سمت روستای سرآقا سید و روبرویمان که دیگر جاده خاکی نیسان رو بود و ما باید در این جاده به سمت دورک ادامه میدادیم، باز هم جاده از کنار رودخانه ارتفاع میگرفت و پس از پیچ و خم های بسیار به یک رودخانه دیگر رسیدیم که محل تلاقی دو رودخانه بود رودخانه ایی که از سمت راست و شرق میآمد که رودخانه گوکان است و رودی که از درزه میآید و تشکیل رودخانه دورک را میدهند و به سمت غرب حرکت میکند آب چشمه لنگان و پونه زار هم به آن میریزد و به رودخانه رودبار میریزد و به سمت شرق میرود که الان با توجه به احداث سد رودبار جهت رودخانه تغییر کرده و در انتها جایی که آب دورک و رودبار به هم میرسند تشکیل رودخانه عظیم بختیاری را میدهند که به زبان محلی به آن رووار میگویند، اولین روستا در مسیر رودخانه بختیاری روستای تلو میباشد، سمت راست پل بر خلاف جریان رودخانه به روستای کاهگانک میرسید و مستقیم به طرف دورک ادامه میدهیم با سختی و مشقت زیاد و گرمای زیاد ساعت 6 بعد از ظهر به دورک میرسیم و مینی بوس ما با دردسر زیاد و راه های صعب العبور پس از ۴ ساعت طی مسر خاکی انتظار ما را میکشد، به خاطر اینکه مقداری از راه خاکی و گردنه هایی که باید طی میکردیم را در روشنایی طی کنیم بلافاصله سوار ماشین شدیم و به سمت گردنه کلوسه حرکت کردیم مینیبوس ناله کنان از شیب ها و دره های متعدد عبور میکرد تا بالاخره به گردنه کلوسه رسیدیم روستاهای پشندگان زمستانه و بالاخره کمران را رد کردیم و به میدانک رسیدیم و سپس به سمت قلعه سرخ و جاده سودجان رفتیم در شهرکرد همنوردان شهرکردی مان را پیاده کردیم و این سفر به یاد ماندنی و پرچالش در ساعت ۳ صبح هفدهم خرداد به پایان رسید.
در انتها تشکر ویژه دارم از دوستانی که با طراحی مسیر و پشتیبانی و راهنمایی به هر چه بهتر اجرا شدن این برنامه کمک کردند. آقایان محمد صباغی، شهرام اونیکازه و محسن لاچینانی